دوباره ، همان هميشگى ....

ساخت وبلاگ
خيلى وقته از همه چى مى گذره ، خيلى وقت يعنى يك عمر ، يك عمر يعنى به اندازه ثانيه هايى كه از دست رفتند ... تلخ ، شيرين ، سخت ، غمگين ،  تنها گذشت ، و گاهى هم نگذشتاولين سال كه وبلاگم باز شد غمگين ترين شروع رو در خودم حس مى كردم به دنبال فرار بودم ، فرار از قلب همين دنيا ، يعنى قلب دنيا كجا بود ؟؟؟؟؟؟ احتمالا همين جاييه كه وايسادم .... خيلى وقتا زمين خوردم تا بزرگ شدم .... حالا يه عمر گذشته اما بلند شدم . يك عمر يعنى به تعداد همه ثانيه هايى كه از دست دادى...درسته جاى زخمات گاهى خوب نمى شه ولى ميشه فراموش كرد فقط به پشت سرت نگاه نكن ..... من دارم كوچ مى كنم !!!!! مى بينى چقدر اينجا عوض شده ! زمانى سر و صداهاى فراوونى بود ، آدماى اين ناحيه هم  كوچ كردن .احتمالا تو اينستا دارن كامنت مى گذارند...يا تلگرامشونو چك مى كنن .... راستش منم كوچ كردم از اعماق خودم ، تا به خودمم برسم.... انفرادى شده سلول به سلول تنم          خود من ، در خودِ من ، در خودِ من زندانى است....حالا منم و من .....دوباره ..... سلام .....تمام مى كنم ، درست از نقطه اى كه شروع كردم و شروع مى كنم از جايى كه تموم شدم ......خدايا دوباره سلام  ....لطفا همان هميشگى دوباره ، همان هميشگى .......ادامه مطلب
ما را در سایت دوباره ، همان هميشگى .... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baghegerdoo بازدید : 53 تاريخ : شنبه 18 تير 1401 ساعت: 1:08

  شهریور ،شهریور همیشه تنهاییشهریور ، شهریور همیشه تلخ شهریور ، شهریور همیشه یأس تمام می شوی و این سبزی کهنه را ، با خود می بری و باز ، صدای خش خش برگ هیاهوی موهوم باد و رقص دلتنگی ام ، میان کوچه باغ خاطره ها کنار همان درخت گردو که کودکی ام را ،  خوا دوباره ، همان هميشگى .......ادامه مطلب
ما را در سایت دوباره ، همان هميشگى .... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baghegerdoo بازدید : 55 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 16:54

  مثه همیشه اومد ، اما یه کم دیر؛یه مانتوی مشکی کوتاه با یه دامن بلند به نظرم دامنش یه کم آجری بود ، با یه سری طراحی های هندی باستانی یه صندل نارنجی هم پاش بود ، با یه عالمه موی فر بلند ، که تناژ قرمز ، مسی داشت . به نظرم همون لحظه موهاش مثه آتیش بود دوباره ، همان هميشگى .......ادامه مطلب
ما را در سایت دوباره ، همان هميشگى .... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baghegerdoo بازدید : 54 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 16:54

 

رودخانه ی خشکیده ی چشمانت ،

شبیه زاینده رود ،

بی آب است

و پاییز ....

بر تن زخمی خیابان

گریه های اسیدی کرد ....

....................................................................

دیگر حتی گلی در مرداب نمی روید

باید گفت: گلی در مرداب خفه شد ....

دوباره ، همان هميشگى .......
ما را در سایت دوباره ، همان هميشگى .... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baghegerdoo بازدید : 58 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 16:54

از وقتی شاعر شده بود اتفاقات تنش را نمی فهمید .... مثلا همین مرگی که دیشب او را با خود برده بود ..... سحر . دوباره ، همان هميشگى .......
ما را در سایت دوباره ، همان هميشگى .... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baghegerdoo بازدید : 69 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 16:54

نامش ققنوس نبود ... اما پرنده ی کوچکی بود که بعدها وقتی دلش خاکستر شد ، شاعر نامیدنش .... سحر دوباره ، همان هميشگى .......
ما را در سایت دوباره ، همان هميشگى .... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baghegerdoo بازدید : 60 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 16:54

من در ضمایر تنهاییم ، تنها تو " را می شناسم ، تویی که سال هاست در من" گمشده ای .... سحر ... دوباره ، همان هميشگى .......
ما را در سایت دوباره ، همان هميشگى .... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baghegerdoo بازدید : 60 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 16:54

زمانی ، خسته می شوی

و تنها صدایت ، بی صداترین هجاها را تکرار می کند

خستگی گام هایت را می لرزاند ،

قدم هایت خسته تر و رویت رنگ پریده تر می شود

کسی پیدایش می شود

منتظر هیچ کس نبوده ای !

در را باز کن ،

یا مسیح ؛

او مریم"  است .......


دوباره ، همان هميشگى .......
ما را در سایت دوباره ، همان هميشگى .... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baghegerdoo بازدید : 81 تاريخ : جمعه 20 بهمن 1396 ساعت: 6:59

 

هجرت يعني 

كوچيدن از خود

تا به خود رسيدن .....

دوباره ، همان هميشگى .......
ما را در سایت دوباره ، همان هميشگى .... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baghegerdoo بازدید : 90 تاريخ : جمعه 20 بهمن 1396 ساعت: 6:59

  هوا پس است .... آفتاب را بردار گریه های پشت نقاب را بردار هوا پس است یک لحظه مکث کن خاطرات کهنه را بردار هوا پس است ، کوچه ها دچار احتمالاتند یک نفر در خانه پشتی مرد عابری ، گفت خوابیده  دیگری گفت که خواب می بیند دود سیگار خسته را بردار من به دوباره ، همان هميشگى .......ادامه مطلب
ما را در سایت دوباره ، همان هميشگى .... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baghegerdoo بازدید : 71 تاريخ : جمعه 19 آبان 1396 ساعت: 0:16